بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من