تابید بر زمین
نوری از آسمان
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود