ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟