در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است