در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است