این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
عصر یک جمعهٔ دلگیر
دلم گفت بگویم بنویسم
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد