آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد