ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
روز عاشوراست
کربلا غوغاست
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود