شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت