گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت