امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست