چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش