پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به با شکوهی زینب، ندیدهایم
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی