غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟