میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی