رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری