ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من