شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری