پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست
آن عاشقِ بزرگ چو پا در رکاب کرد
جز حق هرآنچه ماند به خاطر جواب کرد
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را