ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست