غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست