پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت