ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟