میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی