ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
ساحت قدس تو ای آینۀ «آیۀ نور»
هست سرچشمۀ آگاهی و شیدایی و شور
ذكر پابوس شما از لب باران میریخت
ابر هم زير قدمهای شما جان میريخت
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است