وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
شد وقت آنكه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»