دانشطلبی که نور ایمان دارد
جویای فضیلت است تا جان دارد
آن یار که غائب است روی ماهش
تقواطلبیست، رسمِ خاطرخواهش
لبیک به جُحفه، پی حج خواهم گفت
حاجات به ثامن الحجج خواهم گفت
در مکتب عشق، آبروداری کن
هر مؤمن رنجدیده را یاری کن
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
چشمی از غم ستاره باران دارد
دلسوختهای که داغ یاران دارد
ای موجِ امید، راهی ساحل تو
ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو
ای ذرۀ کوچکِ مدار هستی
ای آنکه به رحمت خدا دل بستی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
دلی به دست خود آوردهام از آن تو باشد
سپردهام به تو سر تا بر آستان تو باشد
کمی بشتاب، باران تشنه ماندهست
دل آیینهداران تشنه ماندهست
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
کم نیست گل محمدی در باغش
گلهای بهشتند همه مشتاقش
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
هفته، مجال هفت قدم مهربانی است
شنبه شروع همدلی و همزبانی است
به هر آیینهای، تابندگی را
به هر دل، اشتیاق بندگی را
آنان که به کار عشق، بودند استاد
کردند «ز دست دیده و دل فریاد»
در دست سپیده، برکاتی دگر است
پیغام سحر را، کلماتی دگر است