آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
اجل چون سایهای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی