هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟
با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟
تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
از زمین تا آسمان آه است میدانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است میدانی چرا؟
میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
کيستی ای خندههايت رحمةٌ للعالمين
گيسوانت ليلةالقدر سماوات و زمین
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست
حاجیان را گفت: آنجا کعبه عریان میشود
در طواف کعبه آنجا جسمتان جان میشود
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یکطرفشمسالشموسویکطرفشمسالضحی
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
کربلای عمر هرکس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمهها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی