آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی