آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
چشم وا کن اُحُد آیینهٔ عبرت شده است
دشمن باخته بر جنگ مسلط شده است
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی