آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
با گریه نوشت... با چه حالی میرفت
آن توبهسرشت... با چه حالی میرفت
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
آه ای شهر دوستداشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی