آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
قلم به دست و عمامه بر سر، عبای غربت به بر کشیدی
به سجده رفتی و گریه کردی و انتظار سحر کشیدی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی