ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانۀ آرام زینب است
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...