در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
غصه آوردهام، غم آوردم
باز شرمندهام کم آوردم
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است