من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
در شهر نمانده اهل دردی جز تو
در جادۀ عشق، رهنوردی جز تو
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق
با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
در شهر دلی، به شوق پرواز نبود
با حنجرهٔ باغ، همآواز نبود
شور سفر کربوبلا در سر توست
برخیز، گذرنامه، دو چشم تر توست
چشم از همه کائنات بستی، ای عشق
در کعبهٔ کربلا نشستی، ای عشق
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود