دوباره آمده آن شب، شب جدایی او
سرم فدایی او شد، دلم هوایی او
ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو
میان معرکه ماییم و راه روشن تو
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت كرد