با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق
با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
شور سفر کربوبلا در سر توست
برخیز، گذرنامه، دو چشم تر توست
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش