وقتی که زمین هنوز از خون دریاست
در غزه، یمن، هرات... آتش برپاست
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی
دلمان شاد شد اما تو نبودی که ببینی
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما