حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
با دردهای تازهای سر در گریبانم
اما پر از عطر امید و بوی بارانم
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
دلی داشت تقدیم دنیا نکرد
به دریا زد، این پا و آن پا نکرد
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم