چارپاره | شعر هیأت

آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت

سیدعلی نقیب

تشرف

چارپاره

دیر سالی‌ست هر چه می‌خواهم
از تو یک واژه درخورت گویم

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

چارپاره

عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست

میلاد حبیبی

چارپاره

توفان و باد و خورشید
بیداد کرد آن سال

محمدجواد غفورزاده

آیه ۸۸

چارپاره

کاروان رفت و اهلِ آبادی
اشک بودند و راه افتادند

سیدحمیدرضا برقعی

یحیی

چارپاره

هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل

هادی جانفدا

کفشداری یازده

چارپاره

آورده‌ام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن

انسیه‌سادات هاشمی

مرثیه با شکوه

چارپاره

انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازی‌ست

سیدمحمد بابامیری

سیر و سلوک در آسمان

چارپاره

بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند

محمد غفاری

آستانه

چارپاره

نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت

سعید بیابانکی

نامه‌های کوفی

چارپاره

قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر

سعید بیابانکی

سنگچین

چارپاره

آمدی، بوی آشنا داری
آمدی از دیار آتش و دود

عباس شاه‌زیدی

به کسی دل باخته‌ام

چارپاره