تو خورشیدی و بیشک دیدنت از دور آسان است
ولی ادارک نور آیا برای کور آسان است؟
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است
توشه برداشته از گریه و زائر شده است
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
آفتاب بن علی بن حسين بن علی
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی
اعماق آیههای یقین را شکافته
نور است و آسمان برین را شکافته
امشب میان گریه و لبخند خود گمم
سرشار از طلوع بهار تبسمم
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شبهای من