دید خود را در کنار نور و نار
با خدا و با هوا، در گیر و دار
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
آینه با آینه شد روبهروی
خوش بود آیینهها را گفتوگوی
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
ای بهشت آرزوهای علی
ای دو چشمت دین و دنیای علی
باز به من راه سخن باز شد
طایر اندیشه به پرواز شد