ماییم و شکوهِ نصر انشاءالله
قدس است و شکستِ حصر انشاءالله
معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
باید صلواتها جلی ختم شود
همواره به ذکر عملی ختم شود
وقتی که زمین هنوز از خون دریاست
در غزه، یمن، هرات... آتش برپاست
بی نور خدا جهان منّور نشود
بی عطر محمّدی معطّر نشود
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
باید سخن از حقیقت دین گفتن
از حُرمَت قبلۀ نخستین گفتن
ای در دلِ تو زلال ایمان جاری
ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری
هر چند غمی به چشم تو پنهان است
در دست تو سنگ و در دلت ایمان است
رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست
از پای نشست هرکه از جا برخاست
امشب که به نام عشق، آغاز شدهست
دنیا پر از آوازۀ اعجاز شدهست
دانشطلبی که نور ایمان دارد
جویای فضیلت است تا جان دارد
ایمان به رسول هاشمی مذهب ماست
پیوسته بر او دعای روز و شب ماست
چشمی از غم ستاره باران دارد
دلسوختهای که داغ یاران دارد
ای موجِ امید، راهی ساحل تو
ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو
ای ذرۀ کوچکِ مدار هستی
ای آنکه به رحمت خدا دل بستی
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدایبین داشته باش
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
از کوثر معرفت غزلنوشی کن
تا قافلۀ کمال همدوشی کن
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
هر کس که ز دنیا طلبی دور شود
بیگانه ز تزویر و زر و زور شود