صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست