جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»