خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت