ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم
ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی
آه ای ابر کرامت تا کجاها میروی
من آمدم کلماتت به من زبان بدهند
زبان سادۀ رفتن به آسمان بدهند
بستهست همه پنجرهها رو به نگاهم
چندیست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم