ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
آسمان خشک و خسیس، ابرها بیضربان
ناودانها خاموش، جویها بیجریان
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
ماه مدینه رو سوی ایران میآورد؟
یا آفتاب رو به خراسان میآورد؟
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری