به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را